همیشه افرازنده بادا نام بلند مهدی
در هشتم ربیع الثانی ۲۳۲ هجری قمری در شبستان امامت، در خانهٔ امام هادی ع سپیده بردمید و همه اهل خانه را به تماشای افق واایستاند. موج شادی برخاست و امید به آینده روشن و درهمپیوستگی حلقه امامت، در دلها شورانگیخت.
🔸اهل بیت و همهٔ آنان که به مشرق این بیت چشم دوخته بودند و همهگاه، در آرزوی شعلهافروزی این کانون مقدس به سر میبردند، و با چشمان تیزنگرشان این ستاره دنبالهدار را دنبال میکردند، شکافبرداشتن دل سیاه شب را دیدند و به همدیگر شادباش گفتند و با ارادهای استوارتر، مشعلهای شبشکن را افروختند.
🔸اینان که خود در میانهٔ میدان کارزار با ستمپیشگان عباسی بهسر می بردند و پیامهای راهگشا و استواریبخش امام هادی ع را به سراسر عالم اسلامی، برقآسا میرساندند و جامجام آگاهی و آموزههای وحیانی را به جام «جان»ها فرو میریختند، درک و فهمی، ورای درک و فهم دیگران از این تولد داشتند.
این فولادهای آبدیده، در ذوب و گداخت روزگار ستمبارگی خلیفگان عباسی و فرمانبری از خدا و عمل برابر نقشه راه امام، به روح آیینهگون دست یافته بودند؛ روحی که به هر سوی و به هر پدیدهای برمیتابید، سویها و زاویهزاویه و کنه و ژرفای آنرا مینمایاند.
این یاران همدل و همراه امام، از نشانهها، چهره و نگاه امام دریافته بودند، این مولود، هموست که جهان را از پرتو وجود او روشنایی میگیرد و از مشرق جان او خورشیدی برمی دمد بیغروب.
🔸دورانی که امام حسن عسکری، چشم به جهان گشود، دوران تاریکی بود. خیلی زود، سینه از زمین برداشت، برخاست و بر بلندا فراز رفت و آوردگاه حق و باطل را از زاویه دید پدر، درنگریست و سردمداران باطل را دید که چسان، به نام دین و تحت لوای جدشان محمد مصطفی، در میدان باطل، جولانگری میکنند و دین را وسیله قرار دادهاند برای رسیدن به هدفهای شوم و نکبتآلود خود و از دیگر سوی، درآن سوی آوردگاه میدید گمنامانی را که قهرمانانه قد افراشته و بی ساز و برگ، در فقر مطلق، با تکیه بر مدد الهی و هوش و خرد شگفت خود، شگفتی میآفرینند، مردم را روشن میکنند، باطلگرایی، لجنآفرینی، عفونتگستری و شرکافرازی خلیفگان و ایادی آنان را، بهگونه سرّی، در جایجای سرزمینهای اسلامی به مردم مینمایانند و نقشه راه را فرادید آنان میگشایند.
🔸در این دوران، عباسیان در سراشیبی افول بودند. نابخردی حاکمان، برنتابیدن خردمندان و هشیاران، گستراندن دامنه ستم، برپاکردن دارها و شکنجهگاهها و زندانهای هراسانگیز، از دم تیغ گذراندن مؤمنان و حقگویان، ارکان حکمرانی عباسی را فرو ریخته بود. در دوران امامت امام هادی ع شش خلیفه، یکی پس از دیگری بر کرسی فرمانروایی نشستند و دیری نپایید که در چنگ مرگ گرفتار آمدند.
🔸اینان، بیشتر، با ذلت، ریشهکن شدند ، یکی به دست پسر، دیگری به دست برادرزاده و...
هر یک از اینان، در دوره حکمرانی، بر امام هادی ع، سخت میگرفتند و سایه شوم خود را بر زندگی امام میگستراندند و شب و روز، ایادی و جاسوسهای خود را به کار می گرفتند که مباد از این کانون، شعلهای سرکشد، تاریکی را بشکافد و راه را از بیراهه، بنمایاند.
🔸امام حسن عسکری ع از روزن زندان و کهف مقدس امامت، در کنار پدر هشیار و همهگاه رصدگر و آشنای با سیاستهای بنیانسوز عباسی، همه اینها را میدید و برای حضور در میدان بزرگ کارزار با تباهی، آماده می شد.
🔸میانداریهای دقیق، هوشمندانه و عالمانه و سیاستشناسانه او، روز به روز، اوج میگرفت و این اوجگیریهای پیاپیوسته برتری شگفت او را بر دیگر برادران به رخ کشید و یاران بیش از پیش به امام حسن عسکری ع دل بستند و در چشمان او، به روشنی چشماندازها را میدیدند و دلگرم میشدند و با گامهای استوار، راههای ناپیموده را میپیمودند و اسلام ناب را در سینهها حک میکردند.
🔸امام هادی ع به دستور معتزّ، به شهادت رسید.
غم سنگینی بر دلها آوار شد. اما از زیر این آوار درهمکوبنده، رویش جدیدی آغاز شد، شگفتانگیز و شورآفرین. بر بنیان استواری که امام هادی برافراشته بود، آسیبی نرسید، شبکه ارتباطی امام و امت، بدون هیچگونه خلل و گسستی، در پرتو راهبری و دقیقهاندیشی امام حسن عسکری ع به کار خود، باشتاب بیشتر و گستردهتر، ادامه داد.
آن حضرت، با همه تنگناها و حصارهای نفوذناپذیری که خلیفه عباسی برای او پدید آورده بود، دامنه کار را گستراند و پیام حیاتبخش و دگرگون آفرین و ستمستیزانه خود را به یکایک شیعیان و گروههای میاندار، در مخفیگاهها میرساند و گروههای شیعی را دقیق سازماندهی و آنانرا برای رویداد بزرگی که در پیش دارند، آماده میکرد.
🔸به آنان میآموزاند، با گوناگون برنامهها و روشها، که چسان، با چه ساز و کار و ساز و برگ، از گذرگاه پرگداخت حیرت گذر کنند و به باوری که او اکنون در جام جانشان فرو میریزد باور آورند و دیگران را با روشن گری و نشان دادن نشانههای این جا و آنجا برافراشتهشده، از این برکه ناب وحیانی، لبالب سازند.
🔸رسالتی که امام حسن عسکری ع بر عهده داشت، سنگینتر و توانفرساتر از رسالت پدر بزرگوار و اجداد شریفاش بود.
او، میبایست افزون بر راهبری شبکههای شیعی درگیر،با نظام فاسد عباسی و رساندن پیام روز قرآن و سنت، به یکایک شیعیان، زمینهٔ باور به امام پس از خود را، که در پرده غیب به سر خواهدبرد، مهیا میساخت. کاری بس دشوار و راهی پر از سنگلاخ.
امامت در کودکی و آن هم در پرده غیب، پیمودن راه را برای شماری، دشوار ساخت. بوته ذوب بود، یاران باید در آن گداخته میشدند، صیقل میخوردند، تا بتوانند آینهسان این رویداد را در جان خود بازتاب دهند.
🔸شماری توان گذر از این بوته را نداشتند، به وادی حیرت افتادند و راه را گم کردند. اما شماری تاب آوردند، مرحلهمرحله بوته ذوب و گداخت را گذراندند،تا خالص شدند، صیقل خوردند،شفاف شفاف، آینهسان، جان یار را در جان خود دیدند و ایمان آوردند و بر این ایمان و هدایت، خدا را ستودند و جبهه بر آستان ربوبی ساییدند و فراخاستند، رایت مهدی آل محمد را افراختند.
همیشه افرازنده بادا نام بلند مهدی